تبليغات
سر يال ها
باز شدن صفحه نظرات یک شنبه 22 دی 1392
از بیرون اومدم خونه دیدم خواهرم پشت سیستم نشسته داره بازی می کنه
بهش می گم : داری پرندگان خشمگین بازی می کنی؟
می گه : نه احمق دارم angry birds بازی می کنم
اینم فک و فامیله ما داریم ؟
برادرم اومده میگه : روزه ای ؟
من : چرا نباید نباشم ؟
برادرم : آخه الان تو رساله خواندم روزه به معلول های ذهنی واجب نیست !
آخه این همه لطف و عشق و محبتو چطوری من هضم کنم؟